
مفهوم حق شرط در سیستم تعهداتی معاهده انعطاف ایجاد می کند، به طوری که امکان عضویت کشورهایی را به معاهده فراهم می کند که نمیتوانند یا نمیخواهند همه تعهدات موجود در معاهده را بپذیرند.بنابراین، حق شرط به معنای حل کردن بحران های خاصی است که در بسیاری از معاهدات چندجانبه وجود دارد. از یک سو، در اکثریت قریب به اتفاق معاهدات عضویت هرچه بیشتر دولتها در آن بسیار مطلوب است. این جنبه مثبت موجب احترام به منافع متنوع احتمالی دولتها در طیف نسبتاً گستردهای می شود. از سوی دیگر، چنین رویکردی قصد دارد تعهدات موجود در معاهده را کاهش دهد، نتیجهای که به طور خاص در مورد رژیم های عینی و به طور بسیار روشنی هنگام ایجاد تعهدات حقوق بشری بین المللی نامطلوب است. معضلی که محصول تعارض بین جامعیت(طرف ها) و تمامیت(تعهدات) معاهده است.
با آنکه تحت تاثیر جنبش تدوین قواعد حقوق بین الملل که در قرن بیستم به اوج خود رسید، به نظر می رسد رویۀ مربوط به استفاده از حق شرط در معاهدات بین المللی دارای انسجامی هرچند ظاهری شده است، اما تدوین این قاعده خود منجر به بازشدن باب مباحث پیچیده تر و غامض تر در مورد نسبت حق شرط در معاهده و قاعدۀ عرفی لاحق یا سابق و حتی تاثیر آن بر شکل گیری یا اصلاح عرف، حقوق مطلوب، انسجام ساختاری حقوق در قالب توجه به روح تعهد یا معاهده، و پرسشهای فراوان دیگر شد. کتاب حاضر که ترجمه ای است از فصلی از شرح نویسندگان بر کنوانسیون ۱۹۶۹ وین درخصوص حقوق معاهدات، مهمترین ویژگیها و آثار مفهوم حق شرط در حقوق بین الملل را معرفی میکند و مخاطب اصلی آن دانشجویان و علاقمندان به رشتۀ حقوق خاصه گرایش حقوق بین الملل و دیگر گرایشهای مرتبط است
برای دانلود بخشهای برگزیده از متن کتاب اینحا را کلیک کنید