
با آنکه تحت تاثیر جنبش تدوین قواعد حقوق بین الملل که در قرن بیستم به اوج خود رسید، به نظر می رسد رویۀ مربوط به استفاده از حق شرط در معاهدات بین المللی دارای انسجامی هرچند ظاهری شده است، اما تدوین این قاعده خود منجر به بازشدن باب مباحث پیچیده تر و غامض تر در مورد نسبت حق شرط در معاهده و قاعدۀ عرفی لاحق یا سابق و حتی تاثیر آن بر شکل گیری یا اصلاح عرف، حقوق مطلوب، انسجام ساختاری حقوق در قالب توجه به روح تعهد یا معاهده، و پرسشهای فراوان دیگر شد. کتاب حاضر که ترجمه ای است از فصلی از شرح نویسندگان بر کنوانسیون ۱۹۶۹ وین درخصوص حقوق معاهدات، مهمترین ویژگیها و آثار مفهوم حق شرط در حقوق بین الملل را معرفی میکند و مخاطب اصلی آن دانشجویان و علاقمندان به رشتۀ حقوق خاصه گرایش حقوق بین الملل و دیگر گرایشهای مرتبط است. این اثر به زودی منتشر و در دسترس مخاطبان قرار خواهد گرفت